شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

بروزترین

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

دانلود پاسخنامه امتحان زیست شناسی پیش دانشگاهی 11 دی 95

دانلود پاسخنامه امتحان زیست شناسی پیش دانشگاهی 11 دی 95 برچسب ها : پاسخنامه زیست پیش 11 دی 95, پاسخ تشریحی امتحان زیست پیش 95/10/11, جواب امتحان زیست شناسی پیش یازدهم دی 95, دانلود پاسخنامه زیست پیش دانشگاهی تجربی دی 95, کلید سوالات زیست امتحان شنبه 11 دی 95, پاسخ امتحان نهایی زیست 95/10/11, سوالات امتحان نهایی زیست یازدهم دی, پاسخ امتحان نهایی زیست شناسی پیش دانشگاهی دی 95, پاسخنامه و سوالات امتحان نهایی پیش دانشگاهی دی ماه 95, زیست شناسی, پیش دانشگاهی, پاسخنامه زیست شناسی پیش دانشگاهی دی 95,


دانلود پاسخ تشریحی سوالات امتحان زیست شناسی پیش دانشگاهی 11 دی 95


سوالات امتحان نهایی زیست شناسی شنبه 11 دی 95 با پاسخ

دانلود سوالات و پاسخنامه تشریحی زیست شناسی 11 دی 95 پیش دانشگاهی

لینک دانلود

دانلود سوالات و پاسخنامه پیش دانشگاهی تجربی دی ماه 95


پاسخنامه تشریحی امتحان حساب دیفرانسیل و انتگرال 11 دی 95 پیش دانشگاهی

پاسخنامه امتحان حساب دیفرانسیل و انتگرال 11 دی 95 پیش دانشگاهی برچسب ها : پاسخنامه حساب دیفرانسیل و انتگرال 11 دی 95, پاسخ تشریحی امتحان دیفرانسیل و انتگرال 95/10/11, جواب امتحان حساب دیفرانسیل و انتگرال پیش یازدهم دی 95, دانلود پاسخنامه دیفرانسیل پیش دانشگاهی تجربی دی 95, کلید سوالات دیفرانسیل و انتگرال امتحان شنبه 11 دی 95,پاسخ امتحان نهایی حساب دیفرانسیل و انتگرال 95/10/11, سوالات امتحان نهایی زیست یازدهم دی,پاسخ امتحان نهایی دیفرانسیل پیش دانشگاهی دی 95, پاسخنامه و سوالات امتحان نهایی پیش دانشگاهی دی ماه 95, حساب دیفرانسیل و انتگرال، پیش دانشگاهی, پاسخنامه دیفرانسیل و انتگرال پیش دانشگاهی دی 95,


دانلود پاسخنامه حساب دیفرانسیل و انتگرال امتحان 11 دی 95 پیش دانشگاهی


سوالات امتحان نهایی حساب دیفرانسیل و انتگرال شنبه 11 دی 95 با پاسخ

دانلود سوالات و پاسخنامه پیش دانشگاهی ریاضی دی ماه 95

دانلود سوالات و پاسخنامه تشریحی دیفرانسیل 11 دی 95 پیش دانشگاهی

لینک دانلود

منبع: آموزش و پرورش/

دانلود سوالات و پاسخ تشریحی امتحان نهایی حسابان 11 دی 95 سوم ریاضی

دانلود سوالات و پاسخ تشریحی امتحان نهایی حسابان سوم ریاضی 11 دی 95برچسب ها : پاسخنامه حسابان 11 دی 95, پاسخ تشریحی امتحان حسابان 95/10/11, دانلود پاسخنامه حسابان سوم یازدهم دی, حسابان،جواب امتحان حسابان 11 دی 1395, پاسخ امتحان نهایی حسابان 11 دی 95, کلید سوالات حسابان دی ماه 95, پاسخ سوالات حسابان سوم یازده دی نود و پنج,جواب امتحان حسابان دی 95, سوالات و پاسخنامه امتحان نهایی سوم دی ماه 95, پاسخ ورقه امتحانی حسابان شنبه 11 دی 95, پاسخنامه حسابان,


دانلود سوالات و پاسخ تشریحی امتحان نهایی حسابان سوم ریاضی 11 دی 95



سوالات امتحان نهایی حسابان شنبه 11 دی 95 با پاسخ

دانلود پاسخنامه تشریحی سوالات حسابان امتحان 11 دی 95 سوم ریاضی

لینک دانلود

دانلود سوالات و پاسخنامه امتحان نهایی سوم ریاضی دی 95



دانلود پاسخنامه زیست شناسی (2) امتحان 11 دی 95 سوم تجربی

دانلود پاسخنامه زیست شناسی (2) امتحان 11 دی 95 سوم تجربیبرچسب ها : پاسخنامه امتحان زیست 11 دی 95 سوم, پاسخ تشریحی زیست شناسی سوم 11 دی 1395, دانلود پاسخنامه زیست 2 سوم تجربی 95/10/11, زیست شناسی (2) و آزمایشگاه،جواب امتحان زیست یازدهم دی, پاسخ امتحان نهایی زیست شناسی 2 دی 95, کلید سوالات زیست سوم دی ماه 95, پاسخ سوالات زیست شناسی سوم یازده دی نود و پنج, جواب امتحان زیست شناسی دی 95 سوم تجربی, سوالات و پاسخنامه امتحان نهایی سوم دی ماه 95, سوالات امتحان زیست 2 شنبه 11 دی 95,پاسخنامه زیست شناسی 2,


دانلود سوالات و پاسخ تشریحی زیست شناسی (2) امتحان نهایی 11 دی 95 سوم تجربی
سوالات امتحان نهایی زیست شناسی 2 و آزمایشگاه شنبه 11 دی 95 با پاسخ

دانلود پاسخنامه تشریحی سوالات زیست شناسی (2) امتحان 11 دی 95 سوم تجربی

لینک دانلود

دانلود سوالات و پاسخنامه امتحان نهایی سوم تجربی دی 95

بیوگرافی ماه چهره خلیلی و همسرش ابراهیم اشراقی+عکس پسرش

بیوگرافی ماه چهره خلیلی و همسرش ابراهیم اشراقی+عکس پسرش
شوهر ماه چهره خلیلی,ابراهیم اشرافی کیست,ماه چهره خلیلی و همسرش,بیوگرافی ابراهیم اشرافی,تصاویر ماه چهره خلیلی,
ماه چهره خلیلی اهل کجاست,ماه چهره خلیلی ویکی پدیا,ماه چهره خلیلی زندگینامه,بیوگرافی ماه چهره خلیلی,

مصاحبه با عروس سینما ، ماه چهره خلیلی: همسرم (ابراهیم اشراقی) می‌خواست زیرآب از من خواستگاری کند.

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khalili

که بازی های او را در «چشمان سیاه»،«تله»،«مختارنامه»،«درچشم باد»،«کلاه پهلوی» و… به یاد داریم ۲ سال پیش ازدواج کرد و به جرگه سینمایی های متاهل پیوست.


همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khalili

instagram mahchehreh khalili

ماه چهره خلیلی (متولد ۲۵ دی ۱۳۵۵ در تهران) بازیگر اهل ایران است، وی فوق لیسانس معماری از دانشگاه آکسفورد انگلستان دارد و دوره بازیگری را در method school لندن گذرانده‌است. او نوه دختری پروین سلیمانی است.

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khalili

در میان انواع ازدواج‌هایی که در صنوف مختلف صورت می‌گیرد، ازدواج‌های سینمایی به واسطه جذابیت سینما برای مردم، زیرذره‌بین جامعه قرار دارند و خیلی زود سر و صدا به پا می‌کنند. آخرین مورد از ازدواج‌های سینمایی که همین چندی پیش در سایت‌های اینترنتی سر و صدای زیادی به همراه داشت، ازدواج ماه چهره خلیلی، بازیگر خوب و پرکار کشورمان بود. تیتر خبر این بود: «ازدواج ماه چهره خلیلی با یکی از تصویربرداران مطرح سینما!» در این خبر اسمی از همسر خلیلی برده نشده بود تا بازار شایعات در این مورد حسابی داغ شود و هرکسی از ظن خودِ یار خانم خلیلی را پیدا کند.

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khalili

خلیلی (متولد ۲۵ دی ۱۳۵۵ در تهران) بازیگر اهل ایران است، وی فوق لیسانس معماری از دانشگاه آکسفورد انگلستان دارد و دوره بازیگری را در method school لندن گذرانده‌است. او نوه دختری پروین سلیمانی است.

در این گفتگوی جالب و پر تیتر برای اولین بار پای صحبت‌های ماه‌چهره خلیلی و همسر هنرمند خوش انرژی‌اش، « ابراهیم اشرافی» (متولد ۱۳۵۲/۱۰/۱۳ ) نشستیم و داستان آشنایی و ازدواج آنها را مرور کردیم. ضمن عرض تبریک به عروس جدید سینمای ایران با هم این گفتگوی جالب را مرور می‌کنیم.

* یکی- دو هفته پیش خبر ازدواج شما در فضای مجازی منتشر شد و سر و صدای زیادی هم به پا کرد. چرا اینقدر بی‌سر و صدا؟

ابراهیم: خیلی هم بی‌سر و صدا نبود. حدود سه ماه برای برگزاری مراسم برنامه ریزی کرده بودیم و اینطور نبود که امروز تصمیم بگیریم و فردا ازدواج کنیم.

ماه‌چهره: البته به نسبت ازدواج‌های معمول، دوران نامزدی کمتری داشتیم. رابطه ما از ابتدا با قصد ازدواج شکل گرفت و می‌دانستیم از رابطه چه می‌خواهیم. ما سه ماه نامزد بودیم و در این مدت بیشتر باهم آشنا شدیم، برنامه‌ریزی و بعد هم ازدواج کردیم.

* گفتید از ابتدا با قصد ازدواج وارد رابطه شدید. این، یعنی حس کردید آدم مورد نظرتان را پیدا کرده‌اید؟

ابراهیم: یک مثلی وجود دارد که می‌گوید «وقتی حس کردی یک نفر هست که به حرف‌هایت گوش می‌کند، وقت ازدواجت فرا رسیده!» این حس سراغ من هم آمده بود و حس کردم ماه‌چهره همان آدمی است که می‌تواند حرف‌هایم را بشنود و در کنارم باشد.

ماه‌چهره: راستش خیلی درگیر کار بودم و تمرکز زیادی روی زندگی شخصی‌ام نداشتم و در روزهایی که اصلا انتظار ازدواج را نمی‌کشیدم و به آن فکر نمی‌کردم، این موضوع اتفاق افتاد. در این سال‌ها یا مدام درگیر کار بودم و یا برای دیدار خانواده‌ام به لندن می‌رفتم و واقعا وقتی برای فکر کردن به ازدواج نداشتم، اما همانطور که گفتم درست لحظه‌ای که به ازدواج فکر نمی‌کردم، اتفاق افتاد.


* همه ما تصویر مبهمی از همسر آینده‌مان در ذهن‌مان ترسیم می‌کنیم. انتخابی که داشته اید چقدر به تصویر ذهنی تان نزدیک است؟

ماه‌چهره: هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که شوهرم باید چه تیپ و قیافه‌ای داشته باشد بلکه یک سری ویژگی اخلاقی بود که برای انتخاب همسر آینده‌ام مد نظر داشتم. مهم ترین موضوع این بود کسی را انتخاب کنم که بتواند مرا درک کند. من گاهی حتی برای خودم هم پیچیده می‌شوم و خودم هم نمی‌توانم به راحتی خودم را درک کنم به همین دلیل دنبال آدمی بودم که بتواند درکم کند و به خواسته‌هایم احترام گذارد. یک بار که با پدرم در مورد همسر آینده‌ام صحبت می‌کردم و ایده‌آل‌هایم را در مورد ازدواج می‌گفتم، پدرم می‌گفت آدمی را که تو می‌خواهی باید سفارش بدهیم تا بسازند! (خنده). اما امروز خوشحالم که ابراهیم در کنارم است و با حضورش مرا به آرامش کامل رسانده است.

ابراهیم: به دلیل مشغله کاری که داشتم هیچ وقت فکر نمی‌کردم روزی برسد که بخواهم ازدواج کنم. البته این به معنای فرار از مسئولیت نبود و با توجه به شرایط کاری پدرم و سفرهای متعددی که داشت، در قبال خانواده‌ام مسئولیت داشتم و با این مقوله بیگانه نبودم. با خودم می‌گفتم حالا برای ازدواج وقت هست و نباید عجله‌ای برای آن داشته باشم. اما وقتی ماه‌چهره را دیدم و با هم آشنا شدیم نگرشم در مورد ازدواج عوض شد.

* چطور با هم آشنا شدید؟

ماه‌چهره: سر یکی از پروژه‌ها که با هم همکاری داشتیم، آشنا شدیم. آن کار خیلی سخت و طولانی بود و من و ابراهیم خیلی زود با هم وارد تعامل شدیم و سر صحنه راجع به کار صحبت می‌کردیم و به یکدیگر ایده می‌دادیم. به نظر من در شرایط کار خیلی بهتر می‌توان یک نفر را شناخت. در همان چند ماه اگرچه هنوز بحث ازدواج مطرح نبود، اما تا حد قابل توجهی با خصوصیات اخلاقی ابراهیم آشنا شدم. فکر می‌کنم اگر یک نفر پیدا شود که بتواند اینقدر دوست خوبی برای تو باشد، قطعا می‌تواند به عنوان همسر هم در کنارت قرار بگیرد.

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khalili

* زندگی شما یک اتفاق عاشقانه است یا این عشق قرار است در طول زندگی به وجود بیاید؟

ماه‌چهره: رابطه ما اگرچه قبل از ازدواج عمر بلندی نداشت، اما به جایی رسیدیم که حس کردیم نمی‌توانیم بدون هم ادامه دهیم و باید وارد زندگی مشترک شویم. آنقدر نقاط و اهداف مشترک بین ما وجود داشت که از یک جایی به بعد حس نمی‌کردم ابراهیم یک انسان غریبه است، بلکه او را جزوی از وجود خودم می‌دانستم. بی‌شک بدون عشق این زندگی شکل نمی‌گرفت.

* چه کسی برای اولین بار حرف ازدواج را پیش کشید؟

ابراهیم: به رسم معمول پیشنهاد از طرف من مطرح شد. مدت‌ها بود که تصمیم خودم را گرفته بودم و می‌خواستم موضوع ازدواج را مطرح کنم. ماه‌چهره تهران نبود و در شهرستان مشغول فیلمبرداری بود که حلقه نامزدی سفارش دادم و منتظر فرصت خوبی بودم تا به شکلی خاص از او خواستگاری کنم.

ماه‌چهره: ابراهیم خیلی سنتی جلو رفت. من در جریان سفارش حلقه نبودم. از طرف دیگر، جالب است بدانید که ابراهیم پیش از سفارش حلقه، بدون این‌که من مطلع شوم با پدر و مادرم صحبت کرده بود و از آنها اجازه خواسته بود تا از من خواستگاری کند.

ابراهیم: ماه‌چهره از شهرستان برگشت و من هم دنبال فرصتی بودم که بتوانم خواستگاری خاصی از ماه‌چهره داشته باشم. حتی یک بار که به همراه ماه‌چهره، خواهرش (گلچهر) و باجناقم (بهنام) به کیش رفتیم، تصمیم گرفتم زیر آب و با لباس غواصی حلقه را به ماه‌چهره بدهم و از او خواستگاری کنم که البته خوب شد این اتفاق نیفتاد… (خنده).

ماه‌چهره: بعدها که فهمیدم ابراهیم قصد داشته به این شکل موضوع خواستگاری را مطرح کند، گفتم خدا را شکر که این کار را نکردی، چون لوازم غواصی خیلی دست و پای آدم را می‌گیرد (خنده)

* پس در نهایت ماجرای این خواستگاری خاص به کجا ختم شد؟

ابراهیم: در فرصت‌های مختلف قصد داشتم موضوع را با ماه‌چهره در میان بگذارم و صحبت ازدواج را پیش بکشم اما هر بار اتفاقی می‌افتاد و نمی‌توانستم این کار را انجام بدهم. تا این‌که بدون مقدمه گفتم، من دیگر نمی‌توانم صبر کنم، همسر من می‌شوی؟(خنده)

* و واکنش ماه‌چهره بعد از گرفتن حلقه چی بود؟

ابراهیم: برای چند لحظه شوکه شده بود و نفس نمی‌کشید. بعد هم اشک شوق در چشمانش حلقه زد…

ماه‌چهره: آره گریه‌ام گرفت چون واقعا فکر نمی‌کردم اینقدر زود به جایی برسیم که هر دو نفرمان مایل به ازدواج باهم باشیم. گریه‌ام به این دلیل بود که خیلی دوست داشتم بگویم آره! ابراهیم از من پرسید با من ازدواج می‌کنی؟ من هم در پاسخ گفتم هیچ چیز در دنیا برایم خوشحال‌کننده تر از این نیست که همسر تو باشم!!

* از مراسم ازدواج‌تان برای‌مان بگویید.

ماه‌چهره: بین خواستگاری تا روز عروسی فقط سه ماه فاصله بود و به دلیل این‌که قراردادهای کاری داشتیم تصمیم گرفتیم زودتر مراسم ازدواج را بر پا کنیم تا این جشن با کارمان تداخل پیدا نکند. مراسم ازدواج ما به دلیل این‌که اقوام و خانواده‌ام خارج از کشور زندگی می‌کنند، در ایران برگزار نشد و این جشن را همراه با ۵۰ نفر از همسفرهای‌مان در خارج از کشور برگزار کردیم.

* پس هم عروسی بود و هم ماه عسل…

ابراهیم: نه، ماه عسل نبود، بیشتر یک دید و بازدید بود. در واقع هم فال بود هم تماشا! این مراسم بهانه‌ای شد تا اعضای فامیل که سال‌ها بود یکدیگر را ندیده بودند، دور هم جمع شوند. خوشحالیم که شور و شوق این دید و بازدید با شادی مراسم عروسی ما توام شد.

* با توجه به این‌که خانواده ماه‌چهره در ایران زندگی نمی‌کنند مراسم خواستگاری رسمی به چه شکل انجام شد؟

ابراهیم: جالب است بدانید خواستگاری رسمی ما از طریق نرم‌افزارOOVOOبرگزار شد. یک لپ‌تاپ در خانه آقای خلیلی و یک لپ‌تاپ در خانه ما روشن بود و خانواده‌ها از این طریق یکدیگر را می‌دیدند.

ماه‌چهره: صحبت‌ها بصورت تلفنی انجام شده بود. برای تولد پدر و برادرم به لندن رفته بودم که موضوع خواستگاری ابراهیم را خانواده‌ام با من در میان گذاشتند و قرار شد، خواستگاری به شکل سنتی از طریق اینترنت انجام شود. خانواده ابراهیم میوه و شیرینی و گل گرفته بودند و جلوی لپ تاپ قرار داده بودند، ما هم دقیقا این کار را انجام داده بودیم و خانواده‌ها از طریق اینترنت دقیقا به همان شکل سنتی مراسم خواستگاری را انجام دادند. در نهایت هم خانواده ابراهیم نقل پاشیدند و من هم رفتم و چایی آوردم.(خنده)

* اگرچه شب عروسی یکی از خاطره‌انگیزترین شب‌های عمر هر انسانی است اما به دلیل خستگی‌هایی که در پی دارد به خیلی از عروس و دامادها خوش نمی‌گذرد. برای شما هم همین موضوع مصداق داشت؟

ابراهیم: به من که خیلی خوش گذشت و آن شب حس می‌کردم روی ابرها هستم. اکثر مهمان‌ها می‌گفتند تا به حال در هیچ عروسی اینقدر به آنها خوش نگذشته بود. ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم و آنقدر به ما خوش گذشت که هنوز هم مدام راجع به آن صحبت می‌کنیم.

ماه‌چهره: به ما واقعا خوش گذشت. ما برای این مراسم سه ماه برنامه‌ریزی کرده بودیم و تمام تلاش‌مان را به کار بستیم تا همه چیز به بهترین شکل ممکن اجرا شود اما با این حال با هم قرار گذاشته بودیم که اگر هر اتفاق بدی هم افتاد باز ما از لحظات‌مان لذت ببریم. البته خدا را شکر همه چیز عالی و حتی فراتر از حد تصورمان پیش رفت و همه چیز رویایی بود. خواهرها و برادرهای من و ابراهیم هم در این مراسم به عنوان ساقدوش در کنارمان بودند و خیلی به ما کمک کردند تا خیال‌مان راحت باشد و شب خوبی را پشت سر بگذاریم.

* و مهریه چطور تعیین شد؟

ماه‌چهره: شاید باور کردنش سخت باشد اما ما تا لحظه‌ای که سر سفره عقد نشستیم و عاقد از ما در مورد میزان مهریه سوال کرد، حرفی در این مورد نزده بودیم.

* ولی اکثر دخترها دوست دارند مهریه‌شان بالا باشد…

ماه‌چهره: من به مهریه زیاد اعتقادی ندارم. در دوران نامزدی هیچ وقت راجع به مهریه صحبت نکرده بودیم و وقتی عاقد در این مورد از ما سوال کرد، من و ابراهیم با تعجب به هم نگاه می‌کردیم.

ابراهیم: واقعا این موضوع برای‌مان اهمیت نداشت…

ماه‌چهره: آدم‌ها خودشان انتخاب می‌کنند که یک زندگی مشترک را آغاز کنند و اگر خدایی نکرده روزی با هم تعامل خوبی نداشتند، باز هم باید به اتفاق هم به این نتیجه برسند که نمی‌توانند با هم ادامه دهند! این درست نیست که از مهریه به عنوان یک عنصر فشار استفاده شود. فکر می‌کنم ارزش زن خیلی بالاتر از مبالغی است که برای مهریه در نظر گرفته می‌شود.

* ماه عسل کجا رفتید؟

ماه‌چهره: چون جشن عروسی مان خارج از کشور بود و یکسری از مهمان‌ها بعد از ۲۰-۳۰ سال با یکدیگر دیدار می‌کردند، هیجان زیادی به ما منتقل شده بود و واقعا نیاز داشتیم کمی استراحت کنیم. از طرف دیگر باید خیلی زود به پروژه‌هایی که قرار داد داشتیم ملحق می‌شدیم و به همین دلیل هم فرصتی برای سفر ماه عسل نداشتیم. خدا را چه دیدید شاید ماه عسل به برزیل رفتیم تا از تیم ملی کشورمان هم حمایت کنیم.

* اگر مادر شوید باید شاهد کمرنگ‌تر شدن حضورتان در عرصه بازیگری باشیم؟

ماه‌چهره: تا الان زمان زیادی از زندگی‌ام را به سینما و کار اختصاص داده ام. بنابراین بدون شک اگر عضو جدیدی وارد زندگی ما شود بخش بزرگی از وقتم را به او اختصاص خواهم داد.

* و از الان برای فرزندتان اسم انتخاب کرده‌اید؟

ماه‌چهره: پدر و مادرهای‌مان قبلا این کار را انجام داده‌اند. فامیلی ابراهیم، اشرفی است و نام خانوادگی من هم خلیلی است که از تلفیق این دو کلمه اسم «اشلی» را برای پسرمان انتخاب کرده‌اند.(خنده)

ابراهیم: اگر فرزندمان دختر شود نامش را «ماهیما» خواهیم گذاشت که تلفیقی است از نام ابراهیم و ماه‌چهره که البته به زبان هندی به معنای شکوه و عظمت پروردگار است.

* به دلیل نگرشی که نسبت به عرصه بازیگری وجود دارد، خیلی از خانواده‌ها حاضر نمی‌شوند پسرشان با یک بازیگر ازدواج کند. وقتی موضوع ازدواج‌تان را با خانواده در میان گذاشتید، چه واکنشی نشان دادند؟

ابراهیم: اول باید بگویم که من نگرش‌های موجود در جامعه را در مورد بازیگران قبول ندارم. روزی که موضوع را با خانواده‌ام در میان گذاشتم و گفتم وارد رابطه‌ای شده‌ام که خیلی دوستش دارم، از من پرسیدند چه کسی را انتخاب کرده‌ای؟ من هم گفتم غریبه نیست، از همکارانم است که قطعا او را می‌شناسید. مادرم هم وقتی اسم ماه‌چهره را شنید که آهان همان خوشگله ؟(خنده). خانواده‌ام خیلی مشتاق بودند زودتر ماه‌چهره و خانواده‌اش را ببینند و به این ترتیب بود که همه چیز خیلی زود پیش رفت.

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khalili

عکس عروسی ماه چهره خلیلی

* اصلا به ازدواج سینمایی فکر می‌کردید؟

ماه‌چهره: راستش هیچ وقت به سینمایی بودن یا نبودن همسرم فکر نکرده بودم، اما واقعیت این است که برای کسانی که سینمایی نیستند، شرایط کاری این حرفه یک مقدار سخت است. پس قاعدتا وقتی دو نفر آدم سینمایی با هم وصلت می‌کنند درک بهتری از شرایط کاری هم دارند و می‌توانند راحت‌تر با هم تعامل داشته باشند.

* با این تفاسیر چرا آمار طلاق‌های سینمایی بالاست؟

ماه‌چهره: خیلی از آدم‌هایی که در سینما فعالیت دارند، به دلیل فشار بالایی که در این حرفه وجود دارد، ترجیح می‌دهند با کسی ازدواج کنند که در این حوزه فعالیت نداشته باشد تا از این طریق زمان بیشتری را در کنار هم سپری کنند. شاید یکی از دلایلی که باعث می‌شود طلاق‌های سینمایی افزایش پیدا کند این است که به دلیل فشار کاری، آدم‌ها برای مدتی طولانی از هم دور هستند و از یک جایی به بعد ترجیح می‌دهند برای همیشه از هم جدا زندگی کنند.

ابراهیم: به نظرم طلاق چیزی نیست که به سینما ارتباطی داشته باشد و فکر می‌کنم در همه صنوف وجود دارد اما چون اهالی سینما بیشتر زیر ذره بین قرار دارند، اتفاقات زندگی مشترک‌شان هم بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد. من و ماه‌چهره به تعامل و درک خوبی از کار یکدیگر رسیده‌ایم.

* اگر یک روز ابراهیم بگوید دیگر نیازی نیست بازیگری را ادامه دهی، چه واکنشی نشان می‌دهی؟

ماه‌چهره:با توجه به شناختی که از ابراهیم دارم مطمئنم چنین چیزی از من نمی‌خواهد. در دوران نامزدی هیچ وقت از هم نخواستیم که کارمان را کم یا آن را به طور کامل کنار بگذاریم. ضمن این‌که همانطور که من به شغل ابراهیم احترام می‌گذارم، او هم به کار من احترام می‌گذارد و شغلم را دوست دارد. در تمام این مدت فقط در مورد این صحبت کردیم که در چه مسیری باید حرکت کنیم که با هم پیشرفت کنیم و به آرزوهای‌مان برسم.

* و آرزوهای‌تان چیست؟

ماه‌چهره: یکی از نقاط مشترک بین ما این است که خیلی بلندپرواز، با جدیت و مصمم هستیم تا به کمک هم تا آنجا که می‌توانیم پیشرفت کنیم و به اهداف‌مان برسیم.

ابراهیم: ما هم مثل همه دوستان سینمایی علاقه داریم به جایی برسیم که کارمان به بهترین شکل دیده شود. مثلا من دوست دارم بابت فیلمبرداری که انجام می‌دهم مورد تقدیر قرار بگیرم، ماه‌چهره هم دوست دارد طوری کار کند که کارش به نحو احسن دیده شود.

* کنار هم قرار گرفتن شما، سرعت رسیدن به این اهداف را بیشتر می‌کند، درسته؟

ابراهیم: بدون شک. فیلمنامه‌هایی را که به من پیشنهاد می‌شود، ماه‌چهره می‌خواند و من هم فیلمنامه‌هایی که به ماه‌چهره پیشنهاد می‌شود مطالعه می‌کنم و راجع به آن‌ها صحبت می‌کنیم تا بهترین تصمیم گرفته شود… قطعا وقتی دو عقل سینمایی در کنار هم قرار می‌گیرد طرفین می‌توانند به نتیجه بهتری دست پیدا کنند.

ماه‌چهره: من سال‌ها به دلیل عشقی که به سینما داشتم از خانواده‌ام دور بودم و به ازدواج هم فکر نمی‌کردم، چون تصورم این بود که اگر عشق دیگری وارد زندگی‌ام شود، عشق و علاقه‌ام به کار کمرنگ می‌شود و نمی‌خواستم این اتفاق بیفتد! اما الان که ابراهیم در کنارم قرار گرفته می‌بینم نه تنها علاقه‌ام به کار کمتر نشده بلکه من و ابراهیم مدام با هم در مورد کار صحبت می‌کنیم و در واقع زندگی حرفه‌ای و زندگی مشترکم در یک مسیر قرار دارد و فکر نمی‌کنم هیچ اتفاقی شیرین‌تر از این باشد.

* این روزها مشغول چه کاری هستید؟

ماه‌چهره: من از سال پیش، مشغول حضور در سریال «گذر از رنج‌ها» به کارگردانی آقای فریدون حسن‌پور هستم که بیشتر آن در شمال کشور تصویربرداری می‌شود.

ابراهیم: من هم چند روزی هست که به عنوان مدیر فیلمبرداری فیلم جدید آقای کاهانی (استراحت مطلق) در خدمت ایشان هستم. این فیلم نسبت به آثار قبلی آقای کاهانی فضایی کاملا متفاوت دارد و باید منتظر فیلمی غافلگیر‌کننده از ایشان باشیم.

* حرفی مانده که برای‌مان بگویید؟

ابراهیم و ماه‌چهره: از این فرصت استفاده می‌کنیم و از همه کسانی که در این مدت در کنارمان بودند تشکر می‌کنیم. مخصوصا پدر و مادرها و همچنین خواهرها و برادرهای عزیزمان که با حمایت‌های خود اجازه ندادند سختی برگزاری مراسم عروسی را به تنهایی به دوش بکشیم… همچنین باید از تمام دوستان و همکاران عزیزی که بعد از انتشار خبر ازدواج‌مان لطف کردند و ما را مورد عنایت خود قرار دادند، تشکر ویژه‌ای داشته باشیم. (خانواده سبز)

ماه چهره خلیلی می گوید : خودم هم فکر نمی‌کردم زمان بارداری‌ام حتی کار بکنم که حالا اتفاق افتاد و اینجوری شد، الان هم دو تا پیشنهاد برای اردیبهشت ماه دارم برای همین هم نمی‌دانم چه می‌شود واقعا ولی خب در درجه اول دوست دارم بچه و خانواده را بگذارم.

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khaliliماه چهره خلیلی و پسرش

بچه من دقیقا روز سالگرد ازدواجمان به دنیا می‌آید.

من فکر خیلی بعد از اینکه تصمیم به ازدواج گرفتیم اسم بچه‌ها را هم انتخاب کردیم، هنوز دنبال اسم می‌گردیم، البته یک سری اسم‌ها داریم. باز هم می‌گردیم که یک اسم خیلی ایرانی اصیل پیدا کنیم و اسم تک خلاصه اگر کسی پیشنهاد داره خوشحال می‌شویم و بچه‌ام پسر است. خلاصه اینکه دارد اولین فیلم‌اش را بازی می‌کند. ببینیم در آینده هم ادامه می‌دهد یا نه.

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khaliliماه چهره خلیل و همسرش

خودم هم فکر نمی‌کردم زمان بارداری‌ام حتی کار بکنم که حالا اتفاق افتاد و اینجوری شد، الان هم دو تا پیشنهاد برای اردیبهشت ماه دارم برای همین هم نمی‌دانم چه می‌شود واقعا ولی خب در درجه اول دوست دارم بچه و خانواده را بگذارم فعلا چون یک چیزی حدود ۱۰ الی ۱۲ سال است که کارم مهم‌تر از هر چیز است دیگه بوده، الان دوست دارم اولویت‌هایم را عوض کنم.

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khalili

من قبل از اینکه نقش مادر بازی کنم همیشه فکر می‌کردم که خب مادر اینطوری یا ادای مادرم را در می‌آوردم و یا ادای مادربزرگم را در می‌آوردم و احساس می‌کردم که همین چیزی است که به نظر می‌آیید، ولی وقتی درونی یک حس‌های بخصوصی تو زنده‌ می‌شود، تجربه می‌کنی که اصلا نمی‌دونی اسمش چیه، نمی‌تونی توضیح بدهی برای کسی، من و همسرم خیلی صحبت می‌کنیم راجع به احساسات برای این بچه یعنی این تجربه‌ها را با هم تقسیم کنیم برای اینکه خیلی قشنگه و خیلی توی کلماتش می‌مانیم، چون نمی‌دانیم چی‌ها باید بگویم، چطوره هی سعی می‌کنیم توضیح بدهیم برای همین هم احساسات خیلی عجیب و غریبی است، واقعا توصیف‌اش سخته که بگم چطور احساس می‌کنم، هر چه که پیش می‌رویم احساس می‌کنی دارد نزدیک‌تر می‌شه و حس‌های مادرانه بیشتر می‌شود، چون اوایل‌اش یک حس فیزیکی یا یک چیز بیولوژی بود یعنی برایم بیشتر خب اوکی بچه است حالا پسر، حالا اینطوری ولی یواش یواش اینها جاشو می‌دهد به یک فرم دیگه از افکارت می‌شه حالا مثلا این کار را کرد من باید چه کار کنم، بیشتر روی تربیتش فکر می‌کنم یا روی رفتار بچه که اگر اینجوری بشه… اصلا یک فکرهای … هم نگرانی و هم چرا که زودتر نمی‌آید، هی بهم می‌گویم که چرا این ۹ ماه اینقدر طولانی کاش یه ذره کمتر بود، مثلا زودتر می‌اومد، مثلا امروز که تولدم می‌گفتیم سال دیگه تولد بچه دستش را می‌کنه توی کیک، نمی‌دانم می‌خواهد شمع‌ها را بردارد دیگه نمی‌دانم می‌خواهد کادوها را پاره کند و هر سال اتفاق‌های دیگه خواهد افتاد، دیگه زندگی اینطوری نیست که هر سال تولد، بیشتر می‌خواهیم اون زندگی را تجربه کنیم.

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khalili

می‌دانم الان از لحاظ مدیکالی هم صدای من را می‌شنود و هم ضربان قلب من را می‌دوند و هم صداهای اطراف را حالا چقدر بالا باشد می‌شنود، آره باهش حرف می‌زنم، همسرم بیشتر باهش حرف می‌زند تا من، دوست دارد صدایش را بشناسد و این تشخیص صدا از الان اتفاق می‌افتد.

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khalili

البته در سال ۱۳۸۶ هم خبری به مضمون زیر منتشر شد .

همسر ماه چهره خلیلی ماه چهره خلیلی و فرزندش ماه چهره خلیلی عروسی ماه چهره خلیلی عروسی بازیگران شوهر ماه چهره خلیلی پسر ماه چهره خلیلی بیوگرافی ماه چهره خلیلی بیوگرافی ابراهیم اشرفی اینستاگرام ماه چهره خلیلی ازدواج ماه چهره خلیلی Mahchehreh Khalili

تعطیلی مدارس شنبه 11 دی 95 | آیا فردا تعطیل است؟

تعطیلی مدارس شنبه 11 دی 95 | آیا فردا تعطیل است؟

وضعیت تعطیلی مدارس 11 دی 95,

مدارس 11 دی 95 تعطیل است؟, تعطیلی مدارس 11 دی 95 , آیا فردا ‎شنبه 95/10/11 مدارس تعطیل است؟,شنبه 11 دی 95 کدام مدارس تعطیل است؟, تعطیلی مدارس تبریز یازدهم دی 95,وضعیت تعطیلی مدارس میاندوآب 11 دی ,مدارس ادبیل فردا 11 دی 95 تعطیل است؟, فردا ‎شنبه یازدهم دی مدارس همدان تعطیل است؟,تعطیلی مدارس آذربایجان شرقی 11 دی 95, 11 دی 95 مدارس ارومیه تعطیل است؟,اطلاعیه تعطیلی مدارس اردبیل 11 دی ,آیا فردا تعطیل است؟,‎شنبه تعطیل است یا نه,خبر تعطیلی مدارس 11 دی,اعلام تعطیلی مدارس 95/10/11,تعطیلی مدارس ,

وضعیت تعطیلی مدارس شنبه 11 دی 95 | کدام مدارس فردا تعطیل است؟

وضعیت تعطیلی مدارس شنبه 11 دی 95 | کدام مدارس فردا تعطیل است؟


وضیت تعطیلی چهارشنبه:

تبریز؛مدارس 3 شهر آذربایجان‌شرقی تعطیل اعلام شد

به دلیل بارش برف مدارس سه شهر استان آذربایجان‌شرقی تعطیل اعلام شد.

همچنین مدارس مراغه،بناب،هریس،ترکمانچای،عجب شیر و منطقه کندوان و بستان آباد

میانه و آچاچی و بخش کاغذ کنان میانه و منطقه ملکان و سراب تعطیل بود.

ارومیه؛بارش برف مدارس میاندوآب در آذربایجان غربی را تعطیل کرد

بر اثر بارش برف و برودت دمای هوا، مدارس شهرستان میاندوآب تعطیل شد.

اردبیل؛مدارس اردبیل به علت برف و سرما تعطیل شد

به دلیل برودت هوا مدارس سری قبل از ظهر اردبیل، خلخال و کوثر در سری قبل از ظهر تعطیل شد.

همدان؛تعطیلی تعدادی از مدارس استان به علت بارش برف

رییس اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش همدان از تعطیلی برخی از مدارس استان به علت بارش برف در نوبت صبح امروز چهارشنبه خبر داد.

منبع:باشگاه خبرنگاران/

وضعیت تعطیلی مدارس شنبه 11 دی 95:

**تا این لحظه خبری درباره تعطیلی مدارس شنبه 95/10/11 منتشر نشده است.در صورت اعلام اطلاعیه جدید تعطیلی مدارس فردا شنبه 11 دی 95 سایت بروز میشود.**

برای دیدن آخرین خبر درباره تعطیلی مدارس اینجا کلیک کنید

نتیجه بازی سپاهان و نفت تهران 10 دی 95 +فیلم گلها و خلاصه

نتیجه بازی امروز سپاهان و نفت تهران 10 دی 95 +فیلم گلها و خلاصه

نتیجه بازی سپاهان و نفت 10 دی 95,

خلاصه بازی سپاهان و نفت 10 دی 95,گلهای بازی سپاهان و نفت تهران 10 دی 95,پخش زنده بازی سپاهان و نفت 10 دی 95,ترکیب سپاهان و نفت 10 دی 95, سپاهان و نفت ,جام حذفی ایران 95-96 ,خلاصه بازی,سپاهان , نفت تهران, فوتبال,جام حذفی فوتبال ایران,نتیجه بازی سپاهان در جام حذفی 96-95 ,نتیجه بازی امروز سپاهان و نفت,داوری بازی سپاهان و نفت 10 دی 95,اخبار سپاهان, بازی سپاهان و نفت 10 دی 95,حواشی بازی سپاهان و نفت 10 دی 95,خلاصه بازی سپاهان و نفت امروز,نتیجه بازی سپاهان امروز ,

نتیجه بازی سپاهان و نفت تهران 10 دی 95 | فیلم گلها و خلاصه امروز

نتیجه و فیلم خلاصه بازی و گلهای سپاهان و نفت تهران جام حذفی فوتبال ایران 96-95

ساعت و زمان بازی سپاهان و نفت : جمعه 1395/10/10 ساعت: 13:45

پخش زنده بازی سپاهان و نفت تهران : از شبکه سه


سپاهان اصفهان:تیم سپاهان اصفهان در این فصل لیگ برتر تا به اینجای کار در رده هشتم قرار دارد و موفقیت چندانی به دست نیاورده است اما در جام حذفی امیدوار است که به فینال این رقابت ها راه پیدا کند. سپاهان، ابتدا در مرحله یک سی و دوم نهایی با حساب چهار بر صفر تیم گمنام غذای سبز مشهد را شکست داد و سپس در مرحله یک شانزدهم نهایی در یک دیدار سخت و نفس گیر با تک گل فرید بهزادی کریمی موفق به از پیش رو برداشتن پارس جنوبی جم شد. این تیم در مرحله یک هشتم نهایی مقابل آلومینیوم اراکی قرار گرفت که موفق به شکست دادن پیکانِ لیگ برتری شده بود، این دیدار که طبق پیش بینی دیدار سختی برای زردپوشان بود، در نهایت با پیروزی دو بر یک این تیم خاتمه یافت تا شاگردان ویسی به هر نحوی که بود از سد حریف خود در وقت های اضافه گذشته و راهی مرحله یک چهارم نهایی شوند. سپاهان در مرحله یک چهارم نهایی نیز با شکست سایپا راهی نیمه نهایی شد.

نفت تهران:نفت تهران اما در لیگ برتر بر خلاف انتظارات بههتر ظاهر شده است و آنها سعی بر این دارند تا روند خوب خود را در جام حذفی نیز حفظ کنند. نفتی ها برای رسیدن به این مرحله ابتدا موفق شدند در روزی که محمد قاضی برایشان هت تریک کرد، هفت بر یک مهرگان دره شهر را در مرحله یک سی و دوم نهایی شکست دهند. آنها در مرحله یک شانزدهم نهایی با تک گل دقیقه چهارم رضا اسدی از سد نساجی گذشته و در مرحله یک هشتم نهایی بدون دردسر و در یک بازی آسان چهار بر صفر شهرداری فومن را شکست داده و حریف استقلال در یک چهارم نهایی شوند. آنها در مرحله یک چهارم نهایی نیز با شکست دادن استقلال به این مرحله رسیدند. محمد دانشگر، میلاد شیخ فخرالدینی و اکبر صادقی محرومان نفت برای دیدار فردا هستند.

نفت تهران-لیگ برتر-بازیکنان نفت تهران-عکس تیمی نفت تهران

کنفرانس مطبوعاتی بازی سپاهان و نفت

ویسی: اگر پیکه را هم بخریم، بازیکنی آزاد نمی کنیم؛ پرسپولیسی ها بدانند شجاع آزاد نمی شود، حتی با 10 میلیارد

علی دایی به نشست خبری پیش از بازی با سپاهان، نرسید

نتیجه بازی سپاهان و نفت تهران 10 دی 95 | فیلم گلها و خلاصه امروز


برای دانلود فیلم خلاصه بازی و پنالتی سپاهان و نفت 10 دی 95 >> اینجا کلیک کنید


منبع:طرفداری/ورزش سه/

علت فوت پوران فرخزاد نویسنده و شاعر+بیوگرافی و زمان تشییع

درگذشت پوران فرخزاد,زمان و مکان تشییع پوران فرخزاد, تشییع پوران فرخزاد, پوران فرخزادکیست؟,عکسهای تشییع پوران فرخزاد,پوران فرخزادفیلم,شوهر پوران فرخزادکیست؟,خاکسپاری پوران فرخزاد, مراسم تشییع پوران فرخزادبا حضور بازیگران و چهره ها,بیوگرافی پوران فرخزاد,علت مرگ پوران فرخزاد, پوران فرخزاد زندگینامه, پوران فرخزاد اهل کجاست؟,سن پوران فرخزاد,پوران فرخزاد متولد چه سالی است؟, پوران فرخزاد شاعر, پوران فرخزاد و همسرش,فرزندان پوران فرخزاد ,ویکی پدیا پوران فرخزاد,مرگ پوران فرخزاد,پوران فرخزاد,

همسر پوران فرخزاد خانواده فروغ فرخزاد خانواده پوران فرخزاد بیوگرافی فریدون فرخزاد بیوگرافی فروغ فرخزاد بیوگرافی سیروس بهمن بیوگرافی پوران فرخزاد بیماری هنرمندان Pooran Farrokhzad

روز گذشته تیم پزشکی معالج پوران فرخ‌زاد، وضعیت و حال عمومی او را نسبت به روزهای پیش وخیم‌تر و سطح هوشیاری‌اش را پایین‌تر اعلام کرده بودند.

این شاعر، نویسنده و پژوهشگر چند روزی بود که در بخش مراقب‌های ویژه بیمارستان در وضعیت کما به سر می‌برد.

پوران فرخ‌زاد متولد بهمن‌ماه سال ۱۳۱۲ است و از جمله آثار او به «زن از کتیبه تا تاریخ» (دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان در دو جلد)، «اوهام سرخ شقایق» (گزیده‌ای از اشعار زنان جهان)، «نیمه‌های ناتمام؛ سیری در شعر زنان از رابعه تا فروغ»، «زن شبانه موعود» (نشان زن در آثار سهراب سپهری)، «کسی که مثل هیچ‌کس نیست» درباره فروغ فرخزاد، مجموعه شعر «خوشبختی در خوردن سیب‌های سرخ»، مجموعه داستان «دیداری در پاییز»، مجموعه‌ رباعی «جنگ مشوش»، داستان‌های بلند «در پس آینه» و «آتش و باد»، رمان «در انتهای آتش و آیینه‌» و فرهنگ «کارنمای زنان کارای ایران از دیروز تا امروز» می‌توان اشاره کرد.


برای دیدن زمان و مکان تشییع >> اینجا کلیک کنید

پوران در بهمن ۱۳۱۱ در نوشهر زاده شد. او فرزند توران وزیری تبار (زاده تهران و کاشی‌تبار) و سرهنگ محمد فرخ‌زاد (که ستوان جوان و تحصیل‌کرده شعردوستی از دهکده بازرگان تفرش بود) است.

از دیگر اعضای خانواده او می‌توان خواهر کوچکترش، فروغ فرخزاد و برادرش،فریدون فرخزاد را نام برد. پوران کودکی خود را در نوشهر و شهرهایی دیگر گذراند و در تهران بزرگ شد. او و خواهران و برادرانش پیش از رفتن به مدرسه خواندن را آموخته و با کتاب‌خوانی مأنوس شدند. پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ پدرش از نوشهر به تهران منتقل شد و پوران در دبستان ژاله و سروش درس خواند و در این دوره استعداد ادبی او آشکار شد. همچنین از ۹ سالگی زبان انگلیسی را با آموزگار در خانه آموخت و در انجمن فرهنگی پروین و انجمن ایران و آمریکا ادامه داد.

پوران فرخ زاد. به این دو کلمه که کنار هم قرار می گیرند، چه می توان افزود؟ آیا می توان ناخودآگاه از نام فامیلی او به خاطرات نقبی نزد؟ آیا می توان او را با سوال های ریز و درشتی که تمامی ندارند، در یک گفت و گوی کوتاه، کلافه نکرد؟ راستی او چند بار برای این خیل سوالات پاسخ هایی ارائه کرده است؟

چند بار در مقام پاسخگو، مخاطب سوال هایی قرار گرفته که از مضمون زندگی او فاصله دارند و بیشتر به زندگی خانواده اش مرتبت می شوند؟ در حوالی تولد ۸۳ سالگی این بانوی شاعر، نویسنده، پژوهشگر و ایران شناس، مهمان خانه اش شدیم تا با او از دنیای خودش سخن بگوییم، دنیایی که پر از رنج ها و سختی ها اما سربلندی ها بوده. او یک تنه بعد از مرگ خواهر و برادرانش ایستاده و نام خانوادگی اش را مراقبت می کند و بعید نیست که در هر مواجهه ای مجبور باشد کمی هم از آن ها بگوید.

همسر پوران فرخزاد خانواده فروغ فرخزاد خانواده پوران فرخزاد بیوگرافی فریدون فرخزاد بیوگرافی فروغ فرخزاد بیوگرافی سیروس بهمن بیوگرافی پوران فرخزاد بیماری هنرمندان Pooran Farrokhzad
نام همسرتان چه بود؟

سیروس بهمن. از یک خانواده اصیل بود؛ از نوه های عباس میرزا. خیلی جاه و جلال اشرافی قدیمی داشتند. خیلی پولدار. از آن طرف هم مجله داشت و من دیوانه خواندن بودم. این یکی از عواملی بود که مرا به او نزدیک می کرد و یکی هم فرار از دیسیپلین خانه و استبدادی که در خانه وجود داشت. ولی زندگی به من نشان داد که من از یک چاه درآمدم و به چاه دیگری افتادم! نه این که بهمن، آدم خوبی نباشد، نه! آدم شریفی بود، خیلی هم مرا دوست داشت، ولی من اصلا نمی توانستم در چارچوب جا بگیرم. یعنی آدم بی قراری بودم، آدم بی حوصله ای، آدمی که فقط می خواهد بخواند و بنویسد. آدمی که اصلا در این دنیا نیست؛ دنیای خانواده و آشپزی.

همه این کارها را هم انجام می دادم ولی تصنعی. از ته دل نبود. ته قابلمه های خانه، از آن زمان تا همین الان، همیشه سوخت است! چون من درحالی که آشپزی می کنم، یک شعر در سرم می جوشد، یا حواسم دنبال یکی از داستان هایم است یا چیزهای دیگری در سرم هست که حواسی برایم باقی نمی ماند که این غذا نسوزد! بنابراین من هیچ وقت نتوانستم زن خانه شوم. مادر مهربانی بودم، دو دختر دنیا آوردم ولی حتی همان زمان نفس مادری در من نبود. مثل این که همه دنیا، بچه های من بودند.

اتفاقا وقتی که زندگی شما را مرور می کنیم، این احساس مادرانه نسبت به دنیای اطراف به تمامی در شما وجود دارد؛ چه آن زمان که در رادیو می نوشتید، چه شعرهایتان، چه داستان ها و چه حتی جلساتی که برای شاعران جوان برگزار می کنید، در همه این ها یک حس مادرانه وجود دارد که متعلق به فرزند خاصی نیست، بلکه کلی و گسترده است.

نه فقط در مورد بچه ها، بلکه حتی در مورد آدم هایی که از من بزرگ تر بودند و حتی در خانواده خودم. من همیشه در مورد ۷ خواهر و برادرم، حس می کردم مادر این ها هستم. یعنی حس مادری در من بسیار شدید بوده و هست و همیشه آدمی بوده ام که خودم را پخش کرده ام برای همه، و خب نمی توانستم تمرکز داشته باشم روی خانواده و شخص خودم. مثلا اگر یک نفر آدم گرسنه باشد پشت در، می توانم او را داخل بیاورم بدون این که بدانم کیست و اشتباهات زیادی هم سر این مسائل کردم. برایم هم اصلا مطرح نیست که این آ دم بدی است یا خوب.

همسر پوران فرخزاد خانواده فروغ فرخزاد خانواده پوران فرخزاد بیوگرافی فریدون فرخزاد بیوگرافی فروغ فرخزاد بیوگرافی سیروس بهمن بیوگرافی پوران فرخزاد بیماری هنرمندان Pooran Farrokhzad

من همیشه با دید خوب نگاه کردم. یک عده به من می گویند تو زیادی خوش بین هستی. من دوست دارم این طور باشم. دلم نمی خواهد بدبین باشم. هر موقع هم مصیبتی می آید، فکر می کنم که رد می شود و زود تمام می شود. همیشه ته دلم یک فانوس روشن است. هر روز صبح که بلند می شوم، فکر می کنم امروز یک اتفاق خوب می افتد. هیچ وقت فکر بدی نکرده ام، حتی در اوج بدی و تمام بلاهایی که سرم آمد در زندگی، همه را دوست داشتم و دارم و همیشه خوش بین بودم. حرمت زندگی برای من خیلی زیاد است، خیلی! می گویم اگر بدی پیش می آید، گناه از ماست. اگر زشتی پیش می آید، این ما هستیم که زندگی را زشت یا زیبا می کنیم. غیر از این است؟ این واقعیت است.

بله، واقعیت است، اما همان طور که گفتید، واقعیت تلخ است. تلخی انتخابی که برای ازدواج کرده بودید را چه زمانی احساس کردید؟

ازدواج من نزدیک ۱۰ سال طول کشید و بعد هم با کمال احترام از هم جدا شدیم. همیشه آزاد بود که خانه ما بباید. همیشه آزاد بودم که آن جا بروم. بچه ها پیش مادربزرگشان ماندند که بسیار نازنین، بسیار مهربان و البته عاشق من بود. جدایی خیلی عجیب و غریبی بود. چون در ایران رسم داریم وقتی یک زن و مرد از هم جدا می شوند، با هم دشمن می شوند اما من و او کمک کردیم که این طور نشود. از او که جدا شدم، رفتم رادوی و تلویزیون کارکردن را شروع کردم و تازه فهمیدم زندگی یعنی چه!

همسر پوران فرخزاد خانواده فروغ فرخزاد خانواده پوران فرخزاد بیوگرافی فریدون فرخزاد بیوگرافی فروغ فرخزاد بیوگرافی سیروس بهمن بیوگرافی پوران فرخزاد بیماری هنرمندان Pooran Farrokhzad

درواقع آن جا شروع دوباره زندگی برای شما بود؟

بله. شروع دوباره رویارویی با واقعیت زندگی و مسئولیت. آدم تا مسئولیت را احساس نکند، آدم نمی شود. من تا زمانی که در خانه پدری بودم، پدرم خرجم را می داد. در خانه همسرم هم که مرد بسیار دست و دل بازی بود، زندگی خیلی خوبی داشتم و نمی خواستم پول درآورم. حتی وقتی که برای مجله اش می نوشتم، نمی خواستم پول بگیرم. او در آن زمان مجله «آسیای جوان» را در می آورد که در زمان خودش هم ردیف با «ترقی» بود. من یک دختر ۱۶-۱۷ ساله بودم که ازدواج کردیم و تا ۲۵ سالگی، کار اداره این مجله با من بود.

این را بارها گفته ام که من یک دوره روزنامه نگاری تجربی را گذراندم و اگرچه که در ازای کارم از همسرم پول می گرفتم اما احساس خفت می کردم از این حس. اتفاقا یکی از علل جدایی ما همین بود. یکی دیگر از علل جدایی ما این بود که هرچه سن آدم بالاتر می رود، بینایی اش نسبت به زندگی و خودش بیشتر می شود. خیلی طول کشید تا خودم را پیدا کردم و دیدم دیگر نمی توانم زیر بار هیچ مردی، هیچ زنی و هیچ خانواده ای بروم. باید کار کنم و سختی های بسیار کشیدم. استقلال یک زن جوان در جامعه گرگ های گرسنه، سخت به دست می آید. الان من از دیدن زن ها و دخترانی که به فراوانی مستقل هستند، لذت زیاد می برم. ولی زمان ما این حرف ها نبود. اصلا برای زن هنوز هم چنین استقلالی به راحتی تعریف نمی شود چه رسد به آن دوره که اصلا جای رشد برای زنان فراهم نبود.

برخورد خانواده با این جدای چطور بود؟ تراژدی فروغ تکرار شد؟

پدرم به خانه راهم نمی داد.اصلا خودم نرفتم، جرات نمی کردم. به ما حتی نگاه نکرد؛ نه به من، نه به فروغ. بگذریم. حوادث زیادی گذشت. زندگی من خیلی سخت پیش رفت. یادم هست که با فروش خرت و پرت ها، یک آپارتمان اجاره کردم در همین خیابان عباس آباد. وسیله زندگی هم نداشتم. مادرم گاهی در پناه به من کمک می کرد ولی بیشترش را نه. رفتم رادیو. آقای دکتر شاه حسینی، یادش به خیر، گل زنده است و من به او ارادت دارم. کمک زیادی کرد و مرا به رادیو برد. من با اولین نمایشنامه که نوشتم، گل کردم. برایم یک قراری گذاشتند که ۲۵۰ تومان از هر نمایشنامه ام بگیرم. برای من چیزی می شد ولی کفاف زندگی را نمی داد.

از آن طرف، شرایط روحی ام هم مناسب نبود. یک خانه خشک و خالی و زن جوانی که بچه هایش کنارش نیستند. این زن درد دارد در دلش، به خانواده شلوغ اعتقاد و عادت داشته و در چنین فضایی بزرگ شده. حالا رفته و باید تنهایی این بار را بکشد. باید پول برق را بدهد، پول آب را بدهد، باید غذا بخورد، باید لباس بخرد. همه کار! خیلی سخت بود. گاهی گریه می کردم ولی تصمیم گرفته بودم روی پای خودم بایستم. این خلی برای دختران جوان درس مهمی است.

همیشه به آن ها گفته ام: نترسید! از این که دیگر به کسی آویزان نیستید، لذت ببرید و خودتان را بسازید! من تمام این سختی ها را مو به مو تجربه کردم؛ تنهایی، بی پولی، غم، غصه، خشونت پدر، برادرانم هم آن موقع اروپا بودند. فروغ هم جدا شده بود. در سخیت بسیار همه این تنهایی ها را تجربه کردم.
همین که فروغ هم از همسرش جدا شده بود، بهانه خوبی نبود که با هم زندگی مشترکی آغاز کنید؟

نه، او هم مثل من زن مستقلی بود و سختی بسیار دیده بود. باید کار می کرد و پول در می آورد؛ درست عین من! اما مشکل من کمتر از یک سال بعد حل شد. یک سال طول نکشید که در کارم موفق شدم؛ از یک برنامه رادیویی، تبدیل شد به ۴-۵ برنامه در هفته. یک وقت کار به جایی رسید که دکتر آزمون مرا صدا کرد و گفت شما داری رادیو را غارت می کنی. چقدر کار می کنی؟ (می خندد) باور کن آن موقع شاید ماهی ۳۰ هزار تومان از نوشتن در می آوردم. از صبح تا شب کار می کردم. تا ساعت ۱۲ در کتابخانه رادیو بودم.

کار کردم ولی زندگی ام را ساختم. آن موقع حادثه ای عاشقانه برایم پیش آمد. یک موجود دیگری به زور خودش را وارد زندگی ام کرد. اما خیلی طول نکشید که شناخت عمیقی از مرد به دست آوردم. تا آن موقع، هنوز چیزی در مورد مردها نمی دانستم. خیلی معصوم بودم، خیلی! فکر می کردم می دانم ولی الان می دانم که هیچ نمی دانستم. گول خوردم. باز گول کلمات عاشقانه را خوردم.

فکر کنم شما و فروغ شبیه پدرتان شده اید. آدم هایی هستید که برای عشق زندگی می کنید.

بله. ولی این یک تجربه خیلی برایم خوب بود. یعنی حقیقت مرد را به آن معنی که رایج است دریافتم و دیدم چقدر بین موجودیت مرد و زن تفاوت است. اکثر ما زن ها وقتی عاشق می شویم با ذهنمان عاشق می شویم. مردها با غرایزشان عاشق می شوند. این دو خیلی با هم فرق دارد. من از این تفاوت ضربه خوردم؛ از مردی که اصرار زیادی به ازدواج با من داشت اما من زیر بارش نرفتم. چرا؟ چون اعتقاد داشتم دو دختر و بچه دارم و این ها هرگز نباید مرد دیگری را به غیر پدرشان ببینند. بنابراین هرگز این کار را نکردم و خیلی زود از آن آدم هم جدا شدم. تمام شد.

در یکی از داستان هایتان به مفهوم بازگشت اشاره می کنید. می خواهم بدانم که آیا آن مرد که اسمش را هم نمی برید، تصمیم نگرفت بازگردد و اگر این طور است، مفهوم بازگشت چه تعبیری پیدا می کند؟

چرا! آن آدم تلاش بسیاری کرد که بازگردد ولی من اعتقادی به بازگشت ندارم. شما راهی را می روید، اگر برگردید، اشتباه است. باید جلو بروید. عقب نباید بروید نباید برگردید. ما خلق شدیم برای این که جلو برویم. بنابراین یک تجربه را دو بار تکرار نمی کنیم. آن زمان بود که خودم را شناختم و فهمیدم که هستم و چقدر قدرت در من وجود دارد. تا آن زمان از این چیزها، چیزی نمی دانستم. موقعی که خیلی جوان تر بودم، اصلا نمی دانستم که می توانم در اجتماع گرگ ها روی پای خودم بایستم. خیلی مشکل است.

رادیو یا تلویزیون آن زمان جای ایمنی برای یک زن جوان نبود. یعنی شما اگر به خاطرات این و آن مراجعه کنید متوجه می شوید که نه فقط رادیو و تلویزیون بلکه خیلی جاها، محل امنی برای یک زن جوان نبودند اما من آن جا خیلی خوب زندگی را آموختم. خیلی زود آدم ها را فهمیدم. همه را شناختم. هنر و ادب و این که مثلا یک شاعر خیلی خوب می تواند یک انسان خیلی بد باشد و حتی یکی از تجربه هایی که در این بخش از زندگی پیدا کردم این بود که آدم نباید دنبال رویاهایش برود. من چند تجربه بسیار تخل از شعرای مملکت دارم.

می دانید که خیلی شعر را دوست دارم، عاشق شعر هستم. با اینکه کارهای پژوهش کرده ام، داستان نوشته ام و ترجمه کرده ام ولی در درونم یک شاعرم. یادم هست که آقای «عباس پهلوان» که آن زمان سردبیر مجله «فردوسی» بود، می گفت نمی دانم چرا شعرهایت را چاپ نمی کنی؟ حتی در نثر تو، شعر هست. راست می گفت. همیشه در مغز من شعر بوده و هست. اما برخوردم با شاعران، چیزهای دیگری به من یاد داد.

من این شاعران را دیدم، اصلا درونشان با بیرونشان یکی نبود. حالا نام نمی برم به حرمت نبوغی که داشتند، ولی نبوغ به نظر من، هم باید ظاهری باشد و هم باطنی. نمی شود من شاعر خوبی باشم، نویسنده خوبی باشم ولی وقتی جوانی مثل شما رو به روی من قرار می گیرد، از این دیدار، یک تجربه تلخ به دست آورد. همین تجربه های تلخ بود که مرا برای مدت درازی از دنیای شاعران قطع کرد. صحنه هایی دیدم و حرف هایی شنیدم که با روح شاعرانه مغایر بود.

یک غزلسرای بسیار خوبی بود که اسمش را نمی برم. یک دفعه مرا به خانه اش دعوت کرد. خانمش هم بود و تعدادی مهمان هم آن جا بودند. دیدم روی زمین سفره انداخته، یک پیژامه تنش است، یک بره را سر تا پا پخته و گذاشتند سر سفره و او در حالی که داشت این بره را با چاقو می برید، آب از دهانش راه افتاده بود. این آقای شاعر یک شعر بی نظیر داشت که همیشه ورد کلامم بود، به همین خاطر از او پرسیدم این شعر را در چه حالتی گفته اید؟ و دیدم زنش شروع کرد به خندیدن. هی تعجب کردم که برای چه می خندد!؟

بالاخره اعتراف کرد که این شعر را در توالت سروده. گفت که می رود در توالت و یک ساعت می نشیند، همان جا شعر می گوید. چنان این شعر از چشم من افتاد که دیگر نه این شعر و نه هیچ شعری از این شاعر را نخواندم. آن دیدار و دیدارهای مشابه با آن، اثر خیلی بدی روی من گذاشت.

دیدارهای مشابه؟! یعنی در آن زمان از این دست شاعران بسیار بودند؟

یک شاعری بود که در رادیو رفت و آمد داشت و خیلی بنام بود. یک روز ما را دعوت کرد به چلوکبابی میدان ارگ. رفتیم و خوشحال هم بودیم که می گوییم و می خندیم. ناگهان دیدم یک آمپول از جیبش درآورد و گفت ببخشید و فرو کرد در پایش. من اصلا این چیزها را ندیده بودم تا آن زمان. آن قدر معصوم بودم که ماتم برد. بعد فهمیدم که او هروئینی است. وقتی برای مادرم این واقعه را تعریف کردم، مادرم گفت دختر برای چه به رادیو رفته ای؟! یک وقت این بلاها سرت نیاید!؟

خب ما که اصلا اهل این حرف ها نبودیم؛ اما دیدن این صحنه ها و خیلی چیزهای دیگری، مرا برای مدت طولانی قطع کرد از فضاهای شعری و روشنفکری. اصلا مدت درازی بری بودم از این جامعه فرهنگی، چون اعتقاد دارم هروئین، شیشه و کلا کارهایی از این دست که من حتی اسم بعضی هایشان را بلد نیستم، ذهن و مغز آدم را آسیب می زند و تراوشات ذهنی که تحت این ها باشد، آسیب گر است. یعنی یک آدمی که هروئین زده و شعر می گوید، کلمات واژه ها و مضامینی را مکتوب می کند که من خواننده یا شنونده را خراب می کند و به جایی می برد که نباید.

عقیده من این است که آدمی که دست به قلم می برد باید مغزش سلامت باشد. من چه رسالتی دارم؟ چرا می نویسم؟ چرا کار می کنم؟ دلایلش زیاد است ولی یکی از این دلایل، این است که با مردم ارتباط بگیرم. شاید رویشان اثر خوشی بگذارم. شاید! نه فقط آن موقع، امروز هم این فضاها، این آدم ها، نه فقط ارتباط خوشی را با مردم برقرار نمی کنند، بلکه ذهنشان را هم منحرف می کنند.

چه نکته عجیبی! اجازه دارم این حس و حال شما را وصل کنم به آن شعری که فروغ دارد و فضاهای افیونی روشنفکری آن زمان را به نقد می کشد؟

من نمی توانم بگویم که نگاه فروغ هم مثل من بود یا نبود. ولی ما یک خون داشتیم و یک نگاه داشتیم. با این همه او یک جور دیگری بود و با من فرق داشت.

دقیقا منظور من هم همین است. شما دو خواهر بودید با یک نگاه منفی نسبت به فضای روشنفکری آن زمان، اما شما از این فضا دوری کردید ولی فروغ در همین فضا ماند و نقدش کرد.

بله، او می رفت و می پذیرفت اما پیش می آمد که در یکی از همین مجالس بپرد به آدم هایی که این طور بودند. من این کار را نمی کردم، مظلوم تر و ساکت تر بودم. او خیلی شیطان بود. او درواقع یک زن نبود، یک مرد بود، یک پسر بود. مثلا در بچگی من آن قدر عزیز بودم در خانه که خدمتکارهای خانه ای که در شمال داشتیم به من می گفتند «پوراندخت خانوم نازنین». بغلم می کردند و دوست داشتند ولی فروغ و آن برادرم این خدمتکارها را اذیت می کردند. حالا که فکر می کنم شاید به این خاطر است که پدرم به عادت دهاتی های قدیم، پسردوست بود و فروغ بین دو پسر به دنیا آمده بود و همین بود که همیشه هم آوری اش با پسرها بسیار بود و در این میان می خواست با پسرها رقابت کند. خاطرم هست که روی هره دیوار راه می رفت، لباس های پسرها همیشه از دست او پاره بود و مدام بازی می کرد.

من این طور نبودم. یک آدم ساکت خیالبافی بودم که همیشه از گوشه ای تماشا می کردم و حالت مادرانه داشتم. علتش چیست؟ علتش این که وقتی به دنیا آمدم، مادرم عاشق من شد اما مادرگونگی هایش زود تمام شد، چرا که بعد از من، خیلی زود، بچه های دیگر هم آمدند و من کم کم برای این ها تبدیل به مادر شدم. در عوض بچه های بعد از من، عقده پدر داشتند. اگر دقت کنید، فروغ در زندگی بعدی اش تمایلش بیشتر به مردهایی بود که نقش پدرها را داشتند.

مثلا همسر اولش که خیلی بزرگ تر از فروغ بود، یادم هست که مادرم با اخم و تعجب می گفت: «یعنی چه؟ می خواهی زن پدرت شوی؟» پرویز رات می گفت و بعد هم ماجرا ابراهیم گلستان پیش آمد که او هم خیلی سنش بیشتر بود. همیشه این طور بود. دنبال پدر می گشت اما من همیشه مادر بودم. کاش این مقالاتی که در مورد فروغ نوشته می شود، به این موضوع روانکاوی هم بپردازد که اصولا دلیل بی قراری های فروغ چه بوده؟

در کشمکش هایی که آن سال ها، شما، برادرهایتان و حتی فروغ داشتید، فرصت درددل کردن پیش می آمد؟ مثلا فروغ با شما درددل می کرد تا این حس مادرانه تان عمیق تر شود؟

خیلی زیاد، اما نه او می دانست و نه من می دانستم که این حال به احساس مادرانگی بر می گردد. آدم در بچگی که این چیزها سرش نمی شود.خیلی دیر فهمیدم. اصولا آدم در زندگی خیلی چیزها را دیر می فهمد. به طور مثال، بعدها که بزرگ تر شدم، در پدرم کشفیات زیادی کردم که وقتی به او می گفتم، سکوت می کرد و هیچ نمی گفت. مات خیلی از پدرمان می ترسیدیم؛ وحشتناک! یعنی ظاهرش بود. بعد که من بزرگ شدم و برای خوردم زنی شدم و او هم پیر شده بود، این ها را فهمیدم. بعد از تمام شکست هایی که در زندگی خورده بود- که بیشتر شکست های عاشقانه بودند- دوباره می خواست به خانواده برگردد. نمی توانست برود پیش مامان، اما به من خیلی سر می زد.

با فروغ هم خیلی رابطه خوبی داشت، اگرچه که اولش در حق او بد کرده بود. ما به او می گفتیم که شما با فروغ بداخلاقی کردی. شما فروغ را از خانه بیرون کردی. می گفت شما نمی فهمید که من آبرویم رفته. می گفتیم مگر آبروی آدم با دو تا شعر می رود؟ مدام ازش می پرسیدیم که چرا نخواست و نتوانست دخترش را بشناسد و درک کند! خلاصه نمی توانست بفهمد، به خصوص گستاخی های فروغ را. اما من گستاخ نبودم. همیشه حرمت همه را نگه می داشتم.

فروغ و برادرم برای خودشان دشمن درست می کردند. مثلا اگر در مجلسی چیزی می دیدند، یقه آن طرف را می گرفتند و همین باعث دشمن تراشی می شد. حالا بعد از این زمان درازی که من بدون آن ها دارم زندگی می کنم، تمام سعی ام را کرده ام که وجهه خانواده ام را کمی مرمت کنم.

چطور می شود پس از سال ها دست به مرمت این چهره زد و آیا اصولا این چهره نیازی به مرمت دارد؟

می دانید آنها خیلی در کارشان محبوب بودند اما بین مردم عادی کوچه و بازار چندان مقبول نبودند. در مورد فروغ باید بگویم که بسیار دشمن داشت و در مورد برادرم، خیلی به او حسودی می کردند. خب آن موقع من هنوز در خانه همسرم بودم و یادم هست که پرویز دائم به همسرم می گفت که خیلی لیلی به لالای من نگذارد، چون من هم مثل فروغ از او جدا می شوم. خب این خیلی برای من تلخ بود، خصوصا این که من پرویز را خیلی دوست داشتم و باور کنید که وقتی مرد، خیلی غصه خوردم و حتی شاید بزرگ ترین مراسم ختم را هم من برای او گرفتم.
پرویز شاپور در تاریخ معاصر ادبیات ما شخصیت عجیبی است. علاوه بر این که داماد خانواده شما بود، یک نسبت فامیلی هم با هم داشتید!

هم فامیل ما بود و هم فروغ، زمانی او را دوست داشت و البته خودش هم شخصیت دوست داشتنی ای بود، به حرمت آن عشق، او را دوست داشتم وگرنه شوهر خوبی نبود، دوست خوب و آدم خوبی بود، اما شوهر خوبی نبود. طنزهایش بسیار زیبا بود و قلم خوبی داشت. خانه آن ها از پشت به خانه ما چسبیده بود. یک پنجره بزرگ و یک حباط بزرگ بین خانه ما و خانه آن ها فاصله بود. همیشه هم خانه شان پر بود از گربه، گربه هایی که مرتب می آمدند آشپزخانه ما و مادرم دعوا را می انداخت، خود پرویز هم شخصیت عجیبی داشت. عاشق سنجاق قفلی بود. انواع سنجاق قفلی ها را داشت؛ از کوچیک تا بزرگ. اصلا سر همین سنجاق قفلی ها، رابطه عاشقانه فروغ و پرویز شروع شد.


خاطره این آشنایی را برایمان تعریف کنید.

ما دوره های نوروزی داشتیم در خانواده مادری که هر روز یک جا جمع می شدیم و خانواده پرویز هم می آمدند. البته من این ها را از نزدیک ندیده بودم. چون معاشرتی نداشتیم ولی در همین دوره ها با هم آشنا شدیم. پرویز خیلی شیرین سخن بود. بچه ها را جمع می کرد و برایمان قصه های سریالی تعریف می کرد. آن زمان چون خود من هم درگیر عشق و عاشقی بودم، متوجه شدم که چند باری نگاه های عاشقانه میان پرویز و فروغ رد و بدل می شود ولی یک شب دیدم که فروغ از مادرم سنجاق قفلی می خواهد و بعد فهمیدم که پرویز و فروغ رد و بدل می شود ولی یک شب دیدم که فروغ از مادرم سنجاق قفلی می خواهد و بعد فهمیدم که پرویز، سنجاق قفلی باز است! خب همین دیگر. خیلی زود بینشان عشق جوشید و خیلی زود هم تمام شد. همان زمان بود که من هم در حال ازدواج بودم و خیلی حواسم به فروغ نبود.


فال روزانه شنبه 11 دی 95

فال روزانه شنبه 11 دی 95,

فال روز شنبه 11 دی 95 , طالع بینی | فال حافظ | فال ازدواج

فال و طالع بینی روزانه شنبه 11 دی 1395

فال روزانه شنبه 11 دی 95

فال روزانه شنبه 11 دی 95

فروردین:

حالا كه ماه وارد هشتمین خانه شما یعنی خانه صمیمیت شده است، احساساتتان نیز شدیدتر شده است. شما دوست دارید همه چیز را شفاف و زیبا نگه دارید، اما افراد دیگر لزوماً از این قانون پیروی نمی‌كنند. شما شك دارید كه آیا به مراحل بعدی بروید و یا تا موقعی كه سازگاری و تعادل خود را دوباره به دست نیاورده‌اید صبر كنید. دست برداشتن از مقاومت سبب می‌شود مسیر سرنوشت شما را به دور دستها ببرد.


اردیبهشت:

شما امروز احساس می‌كنید كه مطلبی را از دیگران پنهان كرده‌اید، اما حتی قبل از اینكه خودتان متوجه بشوید آن موضوع آشكار خواهد شد و دیگران متوجه آن می‌شوند. البته این اتفاق خوبی است، برای اینكه رازهایی كه شما از گفتنشان خودداری می‌كنید مانع برقراری ارتباط با افراد خاص می‌شوند. اگر شما عمداً سعی در گمراه كردن كسی داشته باشید، حتی اگر یك غفلت آگاهانه باشد– لحظه‌های فراموش نشدنی و خاطره انگیز خیلی زود از بین می‌روند.

خرداد:

امروز حتی اگر شما كارهای زیادی برای انجام دادن داشته باشید ولی روز خوشی برای شما خواهد بود. به جای اینكه به فكر فرار كردن از زیر بار مسئولیتهایتان باشید، در حالی كه وظایفتان را انجام می‌دهید فقط سعی كنید كه از انجام دادنشان لذت ببرید.

تیر:

امروز شما دید تازه‌ای نسبت به شغلتان پیدا كرده‌اید. شاید این تغییرات ذهنی شما در نتیجه سود مالی زیادی باشد كه در نتیجه كار سخت و زیاد حاصل شده است. هم اكنون شما ترجیح می‌دهید كه به خرید بروید، و همین موضوع می‌تواند شما را برای بیشتر كار كردن مشتاق‌تر كند. انگیزه‌ها و محركهای شما هرچه كه باشند برایتان مفید و سازنده هستند چون باعث شده‌اند شما احساس بهتری پیدا كنید.

مرداد:

اگر شما قبلاً در مورد كمك گرفتن از دیگران در پروژه‌تان فكر كرده بودید، هم اكنون فرصت خوبی نصیبتان شده است، برای اینكه این اعتماد و اطمینان شما به دیگران هم منتقل شده است. فقط حواستان باشد كه زیاد صحبت نكنید، چون هرقدر بیشتر حرف بزنید، كمتر می‌توانید دیگران را قانع كنید.

شهریور:

وقتی دیگران شاد و موفق به نظر می‌رسند شما رنجیده خاطر می‌شوید، برای اینكه شما اعتقاد دارید آنها از واقعیت فرار می‌كنند. از سوی دیگر شما با ورزش كردن و سیر كردن در رویاها می‌توانید به خودتان سود برسانید. حالا تفكرات دیگران واقعیت ندارد، برای اینكه شما مجبور نیستید به آنها بگویید كه به چه چیزی فكر می‌كنید. اگر به خودتان اجازه بدهید كه از معنویات لذت ببرید این می‌تواند بهترین هدیه برای شما باشد.

مهر:

ماه در هفتمین خانه شما كه مربوط به دوستان و همكارانتان است قرار دارد و می‌تواند تأثیر خیلی زیادی بر ارتباطات شما داشته باشد. متأسفانه حتی اگر شما دست از منفی بافی كردن برداشته باشید، باز هم آنها ذهنی استدلالی دارند. سعی كنید به ندای قلبتان گوش بدهید و از روی منطق تصمیم گیری نكنید.

آبان:

امروز شانستان را امتحان كرده و در مسائلی كه مربوط به سلامتیتان هستند تغییراتی ایجاد كنید. ماه در ششمین خانه شما قرار دارد كه مربوط به جزئیات می‌باشد و اكنون به شما توصیه می‌شود به موضوعات كوچكی كه می‌توانند خیلی مفید و سازنده باشند توجه كنید. تغییر دادن رژیم غذایی و تمرینات ورزشی تان و تلاش كردن برای داشتن روزی متفاوت می‌تواند تأثیر خیلی زیادی بر زندگی شما داشته باشد.

آذر:

امروز سیاره های بسیار زیادی در اطراف نشانه شما پراكنده‌اند و گرمایی كه از سوی دیگران احساس می‌كنید به خاطر همین است. امروز شما توانایی این را دارید كه از دیگران الهام بگیرید و منبع الهام آنها باشید، به دیگران عشق بورزید و خودتان هم مورد محبت دیگران واقع شوید. به دنبال مادیات نروید كه شما را به هیچ جا نمی‌رسانند، فقط به ندای قلبتان گوش دهید.

دی:

درستكاری شما بهترین اسلحه ای است كه می‌توانید داشته باشید، برای اینكه وقتی دیگران قصد و نیت شما را می‌فهمند كمتر می‌توانند در مقابل شما مقاومت كنند. اما امروز اهداف شما ارتباطی با جهان مادی ندارد. برای اینكه شما می‌خواهید تجربه معنوی مهمی‌داشته باشید كه به هیجانات دامن بزند. سعی نكنید جلب توجه كنید؛ به جای حرف زدن در مورد خود سعی كنید با اعمالتان خود را مطرح كنید.

بهمن:

تمام كردن كارهای نیمه كاره قبلی تان شاید امروز بیشتر از هر چیز دیگری رضایت شما را جلب كند. اگر لازم بود یك لیست از كارهای ناتمامتان تهیه كنید و آنها رابر اساس اولویت و درجه اهمیت طبقه‌بندی كنید. ابتدا از كارهایی شروع كنید كه انجام دادنشان خیلی واجب و حیاتی است و بعد سراغ كارهای دیگر بروید. به خاطر داشته باشید كه لازم نیست از برنامه خود جلو بیفتید، ابتدا تصمیم بگیرید و بعد طبق آن پیش بروید.

اسفند:

روابط متقابل شما با یكی از اطرافیانتان تا موقعی كه تبدیل به یك مشكل واقعی شود می‌تواند در طول روز ادامه پیدا كند. اگرچه شما سعی می‌كنید از این مشكلات دوری كنید، ولی وسوسه می‌شوید كه دست به عمل متقابل بزنید. اما باید بدانید كه كشمكش و دعوا كردن اصلاً برای شما خوب نیست و بهترین كار این است كه از هر مجادله‌ای پرهیز كنید.

مهمان امشب دورهمی جمعه 10 دی 95 کیست ؟

مهمان امشب دورهمی جمعه 10 دی 95 کیست ؟

مهمان دورهمی امشب جمعه 10 دی 95 کیست ؟

مهمان دورهمی امشب جمعه 10 دی 95 کیست ؟

ماه چهره خلیلی بازیگر سینما و تلویزیون|حمید منوچهری گوینده، دوبلور و كارگردان رادیو | كامران رسول زاده خواننده امشب مهمان برنامه دورهمی هستند .

به نقل از مشاور رسانه ای پروژه، مجموعه تلویزیونی «دورهمی» به کارگردانی مهران مدیری امشب (١٠ دی ماه) ساعت ٢٣ با حضور ماه چهره خلیلی بازیگر سینما و تلویزیون، حمید منوچهری گوینده، دوبلور و كارگردان رادیو و كامران رسول زاده خواننده روی آنتن خواهد رفت.


مدیری در این قسمت از برنامه با مهمان هایش گفت وگوهای متفاوتی در حوزه های مختلف انجام داده است.

«دورهمی» تا یك ماه آینده فقط جمعه شب ها پخش می شود. این برنامه شنبه شب ها نیز به صورت تكراری روی آنتن می رود.

12345
last